گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۰۴

 

نیست نم در جوی من چون گردن مینای خشک

یک کف خاک است برسرمغزم از سودای خشک

نقطه خال پریرویی اگر مرکز شود

می توان صددور چون پرگارزد باپای خشک

می شود نقد حیاتش همچو قارون خرج خاک

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۰۵

 

غوره من شد مویز از سردی دنیای خشک

سوخت خون چون نافه ام در دل ازین صحرای خشک

عالم خاک از وجود تازه رویان مفلس است

برنمی خیزد گل ابری ازین دریای خشک

چشم بی اشک و دل بی آه زیر گل خوش است

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode