گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰۸

 

از قناعت می رود بیرون ز سر سودای حرص

ره ندارد در دل خرسند استسقای حرص

چین ابرو می شود سوهان دندان طمع

از ترشرویی یکی صد می‌شود صفرای حرص

سنگ ره را می‌کند سنگ فسان در قطع راه

[...]

صائب تبریزی