گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۱

 

دل که دلداری ندارد دل نشاید خواندنش

نیست عاشق گر نباشد رسم جان افشاندنش

گرچه افتادست بر خاک رهش گلگون اشک

تا مجالی هست خواهیم از پی او راندنش

سهل باشد گر کنار ما گرفت از گریه آب

[...]

کمال خجندی
 
 
sunny dark_mode