گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

بیگناهم خشم و نازت با من ای خود کام چیست

یک طمع ناکرده زان لب این همه دشنام چیست

ناگزیده آن لب شیرین چه داند هر کسی

کز تو بر جان من رسوای خون آشام چیست

یار پیش دیده و دل همچنان در اضطراب

[...]

بابافغانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۴۸

 

ای که می پرسی که آرامت چه شد آرام چیست

شعله آرام دلم گردید حرف خام چیست

گرد جولان سمندی صید هوشم کرده است

آن گرفتارم که نشناسم قفس یا دام چیست

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode