گنجور

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

چه ریزد شعله غم جای می در جام من

ساقی آتش مزاج از بخت بد فرجام من

گل مچین ای بوالهوس از گلشن آغاز عشق

پند گیر ای ساده دل از آتش انجام من

خون دل با خاکم آمیزند تا بشناسد ار

[...]

میرداماد
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۸

 

لب زخون ترکرده ام تلخ ست می در کام من

کو حریفی تا کند خون جگر در جام من

وعده وصلم به فردا داد اینم بس که یار

این قدر داند که صبح از پی ندارد شام من

صبح کو در خانه بنشین، مهر گودیگر متاب

[...]

ابوالحسن فراهانی
 
 
sunny dark_mode