گنجور

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

پس سوی سلطان عثمانی بریدی کرد راست

هم در این اندیشهٔ عالی ز وی امداد خواست

گفت قصدم زین عمل آسایش خلق خداست

زانکه ما ملت ز یک پیراهنیم از راه راست

چندگوئیم این‌یکی برحق و آن‌یک بر خطاست

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه

 

سیدی شد کشته وز غوغاییان فریاد خاست

مرد و زن از بارگاه شه‌مظفر دادخواست

لیک عین‌الدوله اندرکار خود استاد راست

گفت باید کاقتدار پشه را از باد کاست

پادشه گفتش که دربار شهنشه داد جاست

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » کار ایران با خداست

 

آن که توپش قلعه کوب و خنجرش کشورگشاست

کار ایران با خداست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » کار ایران با خداست

 

آنکه گیلان ز اهتمامش رشک اقلیم بقاست

کار ایران با خداست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » کار ایران با خداست

 

تا ببینیم آنکه سر ز احکام حق پیچدکجاست

کار ایران با خداست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » کار ایران با خداست

 

هرچه هست از قامت ناساز بی‌اندام ماست

کار ایران با خداست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » کار ایران با خداست

 

با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست

کار ایران با خداست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » کار ایران با خداست

 

هردم از دستان مستان فتنه و غوغا بپاست

کار ایران با خداست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » کار ایران با خداست

 

زین تلاطم کشتی ملت به گرداب بلاست

کار ایران با خداست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » کار ایران با خداست

 

ای مسلمانان در اسلام این ستم‌ها کی رواست

کار ایران با خداست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » کار ایران با خداست

 

دیدهٔ خفاش از خورشید در رنج و عناست

کار ایران با خداست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » کار ایران با خداست

 

انتقام ایزدی برق است و نابخرد گیاست

کار ایران با خداست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » کار ایران با خداست

 

روز دیگر سنگرش در سرحد ملک فناست

کار ایران با خداست

ملک‌الشعرا بهار
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۳۱ - ماه دندان‌طلا

 

هر مراد و آرزویی، کاندرون قلب ماست

دارویش اندر دهان آن مه دندان‌طلاست

من مریض عشقم ای جانان و با جان طالبم

آن لب و دندان که بر هر درد بی‌درمان دواست

بوالعجب انگشتری تشکیل دادست آن دهان

[...]

میرزاده عشقی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۹ - نهال آرزو

 

پستی نسوان ایران، جمله از بی دانشی است

مرد یا زن، برتری و رتبت از دانستن است

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۹ - نهال آرزو

 

زین چراغ معرفت کامروز اندر دست ماست

شاهراه سعی و اقلیم سعادت، روشن است

پروین اعتصامی
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode