گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۷۸

 

بر سر گردون گل انجم سرشک ما زده است

باده گلرنگ ما گل بر سر مینا زده است

کیست مجنون تا بود در ناتوانی همچو من؟

سایه دامن مکرر تیشه ام بر پا زده است!

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode