گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۷

 

هرکه یکساعت طبیب جان بیمارش تویی

گر پس از صد سال خواهد مرد خوندارش تویی

گرچه از مستی در آزارم ولی جام دلم

به بود گر نشکنی چون هم خریدارش تویی

یکنفس هر کسکه دید این تندی خوی تو گفت

[...]

اهلی شیرازی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۷۵

 

جنگ با من دارد ای دل تا طلبکارش تویی

از من آن بدخو چه می خواهد، گرفتارش تویی

ماه من، گفتی چرا افتاده گیسو در پی ام؟

چون نیفتد در پی ات، شمع شب تارش تویی

چون نباشد بی صفا در جنب رویت آفتاب؟

[...]

طغرای مشهدی
 
 
sunny dark_mode