گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۴۲

 

گشت خط بر گرد آن رخسار چون گلنار سبز

همچو در باغی که گردد دامن گلزار سبز

رفت آن کز جور گیسویش جهان بودی سیاه

زین پس از دور خطش گردد در و دیوار سبز

باغ رویش سبز شد وز بهر چشمش درخور است

[...]

جلال عضد
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۹

 

بس که از شادابی خطت شد این گلزار سبز

خاک می‌گردد چو ابر از سایهٔ دیوار سبز

زبن هوا گر دانهٔ تسبیح‌ گیرد آب و رنگ

می‌شود چون ریشه‌های تاکش آخر تار سبز

می‌نماید بی‌نسیم مقدم جان‌پرورت

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۰

 

هر کجا آیینهٔ ما گردد از زنگار سبز

گر همه طوطی شوی نتوان شد آن مقدار سبز

این چمن الفت‌پرست سایهٔ ‌گیسوی کیست

سبزه می‌جوشد به ‌گردن رشتهٔ زنٌار سبز

برگ عیش قانعان بی‌گفتگو آماده است

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode