گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۴

 

آن شنیدستی که کناسی ز سرگین زیر بار

گفت شکر آن را که از عزت مرا سر برافراخت

بوالفضولی طعنه زد کای کار تو سرگین کشی

کی خردمند این هنر را مایه عزت شناخت

گفت کای نادان کدامین عز ازان افزون بود

[...]

جامی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۶۵ - بقال

 

شوخ بقال او متاع خود مرا تکلیف ساخت

از دهان پسته اش بوسیدم و مغزم گداخت

سیدای نسفی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه

 

از پس مرگ خدیو زند از شیراز تاخت

شد سوی مازندران و نوبت شاهی نواخت

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode