گنجور

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱ - کتاب التضمین والمصائب

 

گفت شاه تشنه‌کامان بر سر میدان عشق

بر سر بازار جانبازان منم سلطان عشق

وه چه خوش لذت بود در باده رخشان عشق

بس که بنشسته است تا پر بر تنم پیکان عشق

طایر پران شدم از طایر پران عشق

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱۵ - همچنین

 

ای غمگین تو را با شادی دوران چکار

صید شمشیر اجل را با لب خندان چکار

مشت خاکی را به کبر و کنینه و طغیان چکار

واله و آشفته را کفر و با ایمان چکار

مردم دیوانه را با شحنه و سلطان چکار

[...]

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode