گنجور

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۵ - قطعهٔ دوبیتی

 

هم به صحرا سبزه سرزد هم به گلشن گل دمید

میگساران را بشارت می فروشان را نوید

خرقه ی پشمین به هر نوع است می باید فروخت

باده ی رنگین به هر نرخ است می باید خرید

رفیق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۶

 

روزگاری بود امیدم که یارم می‌کشد

وه که اکنون حسرت آن روزگارم می‌کشد

رفیق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۷

 

جور کن کز بازوی پرزور و طبع پرغرور

ایزدت بیهوده اسباب جهان کاری نکرد

رفیق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۱

 

درد عشقم می شود هر روز افزون چون کنم

چون کنم چون چاره ی این درد روزافزون کنم

رفیق اصفهانی