گنجور

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب پنجم » فصل دوم

 

خسروا بشنو فزونی از چون من کام کاستی

راستی بتوان شنود آخر هم از ناراستی

شرم دار آخر مجو زین بیشتر ازار خلق

از برای بیوفایی تاکسی کم کاستی

زشت باشد بهر دنیا موری آزردن ولیک

[...]

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب پنجم » فصل پنجم

 

غیرت سلطان عشقش چون ز سر معلوم شد

حجره دل خاص با سودای او پرداختند

در گذشتند از زمان و از مکان مرغان او

در هوای بی نیازی آشیانها ساختند

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب پنجم » فصل هشتم

 

مدعی بسیار داری اندرین صنعت ولیک

زیرکان دانند سیر از سوسن و خار از سمن

بی‌جمال یوسف و بی‌عشق یعقوب از گزاف

تو تیایی ناید از هر باد و از هر پیرهن

نجم‌الدین رازی