×
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۲
گر گدائی رابطی می با بتی شاهد فراهم
دولتی دارد شگرف این شیر مرغ آن جان آدم
حاصلم نی زآن عقیقی لعل جز اشک پیاپی
بهرهام کو زآن فروزان چهر جز آه دمادم
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۹
آدمی سنجم به خروار، اشک می بارم به دامن
باد می بندم به چنبر آب می سایم به هاون
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۶۰
چرب و شیرین، نغز و رنگین دل پذیری جان گواری
نوش زنبوری چه سود آوخ که بر من نیش ماری