گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱

 

یک ره ای صبا سوی یار من، بگذر و بگو کای نگار من

غم ز مرگ من داد کام تو، دل ز هجر تو ساخت کار من

من به کنج غم مانده دردناک، گه زنخ به کف گه جبین به خاک

غیر اشک خون کس نکرده پاک، گرد بی کسی از عذار من

ای مه چگل شرم آب و گل، راز و آشکار آب جان و دل

[...]

صفایی جندقی
 
 
sunny dark_mode