گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

افتاده حکایتی در افواه

کایینه سیاه گردد از آه

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

می شد اندر حشم و حشمت و جاه

پادشه وار وزیری در راه

شیخ بهایی
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۵

 

ای دل نشدی تا به ره عشق آگاه

بیهوده منه در این سفر پای به راه

هشیار به راه عشق شلتاق مکن

گر نیستی ار طریق مستی آگاه

میرداماد
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶

 

آنم که نجویم از غم دهر پناه

تا جور بود نمی کنم ناله و آه

اخلاص غلام کرد در هند مرا

مانند غلام روی اخلاص سیاه

کلیم
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۰

 

بر ماه کنم گر ز سر شوق، نگاه

بر کس نفتد ز سرکشی پرتو ماه

از خانه برون نیاید از ناز، اگر

چون صبح بر آفتاب گیرم سر راه

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۱

 

قدسی تا کی آه کشم از دل، آه

بر حال دلم سینه ریش است گواه

در سینه ز بس خلیده خارم، گویی

مرغی‌ست دلم به خاربن برده پناه

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

بی‌برگان را به صد هنر، بی زر و جاه

گردون نشمارد گل‌شان را به گیاه

ننمودن عیب اغنیا از مال است

کجواجی شاخ را بود برگ پناه

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۳

 

مشتاق جمال را چه بیگاه و چه گاه

پیوسته بود بر مژه، چون شمع، نگاه

بشتاب که از خیال رویت دارم

یک چشم به نظاره و یک چشم به راه

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۴

 

کرد از ره راست چون رسولت آگاه

این ره مگذار و عیش کن خاطرخواه

صحرای فراخ شرع افتاده به پیش

بر راهروان تنگ چرا سازی راه؟

قدسی مشهدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

هستی همه گرچه هست از فیض اله

هستیِّ پس از فنا بود خاطرخواه

هر چند که خلعت همه از شاه بود

ممتاز بود قبای پوشیدة شاه

فیاض لاهیجی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

از بهر شناساییت از لطف اله

بر حضرت اوست از دو چشم تو دو راه

بنگر که چسان ز دانه مردم چشم

رویانیده است سبزه را مد نگاه!

واعظ قزوینی
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲

 

بر روی زمین نه کار یک کس دلخواه

کار همه کس ز آسمان ناله و آه

کاری چو زمین و آسمان نگشایند

بس دیدن خاک تیره و دود سیاه

هاتف اصفهانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۱

 

سویم بفرست گاه پیغامی و گاه

باز آی که تا ببینم آن روز چو ماه

غافل مشو از حال من القصه که من

هم گوش برآوازم و، هم چشم براه

آذر بیگدلی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

دور از رخ تو بدیده و دل ای ماه

پیوسته در آتشم به دل گاه به گاه

از پا تا سر در آبم از سیل سرشک

از سر تا پا در آتشم از تف آه

رفیق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

یار آمد و صد خدنگ در طرز نگاه

آراسته بهر قتلم از غمزه سپاه

مائیم و دلی شکسته آن هم بیمار

لا حول و لا قوة الا بالله

رفیق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

هر سو گذری جلوه گر ای غیرت ماه

سازی دل و دین خراب از طرز نگاه

یک غمزه و آن همه بلای دل و دین

لا حول و لا قوة الا بالله

رفیق اصفهانی
 

نورعلیشاه » جامع الاسرار » بخش ۳ - حکایت

 

در رهگذر از تیر نگاهی ناگاه

افتادم و جان نثار کردم در راه

تابوت من از کوی تو چون درگذرد

لاحول ولاقوه الابالله

نورعلیشاه
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۴

 

بادا تا هست روز شب و طلعت شاه

هم زیب شبستان و هم آرایش گاه

مهر است و بروز گیتی افروزد مهر

ماه است و بشب انجمن آراید ماه

نشاط اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

زی آن ز نخم مراین دل نامه سیاه

ره کرد و نخست پی در افکند به چاه

خود نیز رهش چه شد از این بی راهی

آری به کنار ره بود صاحب راه

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

زد بر دل من نرگس شیدای تو راه

و افکند درآن چاه ذقن خوار و تباه

صد عاقل را دست بر آوردن نیست

این سنگ که دیوان در انداخت به چاه

یغمای جندقی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode