گنجور

رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » دریادل

 

دور از تو هرشب تا سحر گریان چو شمع محفلم

تا خود چه باشد حاصلی از گریهٔ بی‌حاصلم؟

چون سایه دور از روی تو افتاده‌ام در کوی تو

چشم امیدم سوی تو وای از امید باطلم

از بس که با جان و دلم ای جان و دل آمیختی

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » ابیات پراکنده » باید خریدارم شوی

 

باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم

وز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم

من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران

اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم

رهی معیری
 
 
۱
۵۶
۵۷
۵۸
sunny dark_mode