گنجور

جامی » بهارستان » روضهٔ هشتم (در حکایات حیوانات) » بخش ۹

 

با کسی منشین که نبود با تو در گوهر یکی

رشته پیوند صحبت اتحاد گوهر است

جنس را با جنس و با ناجنس اگر گیری قیاس

این به سان آب و روغن، وان چو شیر و شکر است

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ هشتم (در حکایات حیوانات) » بخش ۱۶

 

چون روی راه اجل زینسان که می بینم تو را

در قفا از بار حرص و آز اشتروارها

بارهای خویش را چیزی سبک گردان که نیست

تنگنای مرگ را گنجایی این بارها

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ هشتم (در حکایات حیوانات) » بخش ۱۹

 

ای برادر از تو بهتر هیچ کس نشناسدت

زانچه هستی یکسر مو خویش را افزون منه

گر فزون از قدر تو بستایدت نابخردی

قدر خود بشناس و پای از حد خود بیرون منه

جامی
 
 
۱
۱۷
۱۸
۱۹
sunny dark_mode