گنجور

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

گفتا که: بسینه ز منت کینه نماند؟!

گفتم که: نه، این سینه بآن سینه نماند!

بیش از همه شب، در شب آدینه کشم می؛

در میکده می تا شب آدینه نماند!

آیا بچه رو می نگری سوی من آن روز

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۴

 

گفتی: ز کسیت کینه در سینه نماند

چون نقش بد و نیک در آیینه نماند

لوحی است عجب آینه ی سینه ی ما

کش ماند نشان ز مهر و، از کینه نماند

آذر بیگدلی