گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۱

 

ز شور عشق هرگز تلخ از شیرین ندانستم

دل آسوده را از خاطر غمگین ندانستم

دمی با خواب راحت دیده من آشنا گردید

که چون جوهر به غیر تیغ او بالین ندانستم

مرا آیینه دل خضر راه سینه صافی شد

[...]

اسیر شهرستانی