گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

آنکه بهر دیگران در زلف چین می‌افگند

چون رسد نزدیک من چین در جبین می‌افگند

دیده‌ام جایی پری‌رویی که پیش تخت او

گر سلیمان می‌رسد حالی نگین می‌افگند

گر سوار این است و جولان این به اندک ترکتاز

[...]

بابافغانی