×
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۸
ز حسن تو پیدا شد آیین عشق
خرد را لبت کرد تلقین عشق
برین رقعه ننهاد شاهی قدم
که ماتش نکردی به فرزین عشق
ازین بیشه شیری نیامد برون
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۸۹
گردی است صبح ازنفس راستین عشق
داغی است مهر از جگر آتشین عشق
قفل درنشاط و سرورست قاف عقل
دندانه کلید بهشت است شین عشق
در چشم آفتاب کشد میل خوشه اش
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۱ - در بیان آنکه تا سالک چشم از امید و آمال خویش نپوشد و در طاعت سلطان مملکت فقر به فنای خویش نکوشد به سرّ و ما التصلوا لا فرق بینهم و بین حبیبهم نرسد و در ضمن بیان به تفصیل این معنی خواهد رسید در شرح احوال جناب قاسم بن الحسن و شهادت آن مولا زادة ممتحن نکته را دریاب
قاسم آن کو کرد جان کابین عشق
زد قدم مردانه پس در چین عشق
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳۶ - احوال دوشیزهٔ مریخ که دعوی رسالت کرده
بیخبر از عشق و از آئین عشق
صعوهٔ رد کردهٔ شاهین عشق