گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۱

 

تمام عمر اگر بر قبله ی طاعت جبین سایم

چنان نبود که در کویت شبی رخ بر زمین سایم

خوش آن راحت که چون سنگ جفایی زو خورم هر دم

پی تسکین دل بر سینه ی اندوهگین سایم

چو مهر محضر خونم نماید چشم آن دارم

[...]

بابافغانی