گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۰

 

آمد به تیغ کین ره ارباب دین زده

طرف کله شکسته گره بر جبین زده

هم دستی دو نرگس او بین که وقت کار

بر صید آن کشیده کمان تیر این زده

در پرده دارد آن مه مجلس نشین دریغ

[...]

محتشم کاشانی