گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

کرد وقف غیر لعل شکرین خویش را

بر مگس آخر صلا زد انگبین خویش را

خط گرفته گرد لب گو یا سلیمان رخت

تا زدست اهرمن گیرد نگین خویش را

ساحران جمعند گو آن چشم جادو یک نظر

[...]

آشفتهٔ شیرازی