گنجور

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱

 

داغ جفا که برکسان زآتش کین خود نهی

کاش به جان عاشق بی دل و دین خود نهی

باد زمین به راه تو تارک بندگان که تا

هر طرفت فتد گذر پا به زمین خود نهی

ای بت آمده ز چین لاف زنان به روی او

[...]

جامی