گنجور

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

عید شد، خوبان به عزم مجلس و می می‌روند

دردمندان راه می‌پرسند و از پی می‌روند

گر به گشتی می‌رود، تنها خوشست آن آفتاب

قاصد جان منند آنها که با وی می‌روند

چون گل و سنبل پری‌رویان ز آب و تاب می

[...]

امیر شاهی