گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۳

 

عبث فضولی عقلم وکیل می گردد

عزیز مصر جنون کی ذلیل می گردد

خلاف طبع کنند اهل دید آیینه وار

کریم از پی مرد بخیل می گردد

هوای شوق تو لب تشنگی گداخته است

[...]

اسیر شهرستانی