گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹

 

گر کنی زشت، ز پند من دلریش مرنج

چون ترا فصد ضرورت بود، از نیش مرنج

گر عزیزی بتو بد کرد، مرنجان زو دل

ور برنجد دل از او، زدل خویش مرنج

نیست در قسمت حق، ره کمی و بیشی را

[...]

واعظ قزوینی