×
عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۱۲
خون شد جگرم ز غصّهٔ خویش مرا
وز بیم رهی که هست در پیش مرا
هرگز نرسد به نوش توحید دلم
تا کژدم نفس میزند نیش مرا
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۶ - با خویش آمدن عاشق بیهوش و روی آوردن به ثنا و شکر معشوق
آن بنوشیدن کم و بیش مرا
عشوهٔ جان بداندیش مرا
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
سالها گوشه غم بود دل ریش مرا
باز عشق آمد و افکند به تشویش مرا
صورت شیخ گرفتم به نظر جلوه نداشت
به عنایت نظری ای بچه درویش مرا
با کمند سر زلفت همه چشم است به چشم
[...]