گنجور

عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۱۲

 

خون شد جگر‌م ز غصّهٔ خویش مرا

وز بیم رهی که هست در پیش مرا

هرگز نرسد به نوش توحید دلم

تا کژدم نفس می‌زند نیش مرا

عطار
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

سال‌ها گوشه غم بود دل ریش مرا

باز عشق آمد و افکند به تشویش مرا

صورت شیخ گرفتم به نظر جلوه نداشت

به عنایت نظری ای بچه درویش مرا

با کمند سر زلفت همه چشم است به چشم

[...]

نیر تبریزی