زینسان که منم بعشق در کیست بگو

در محنت ازینگونه کسی زیست بگو

چون با تو همه دوستیم از جان بود

این دشمنی تو با من از چیست بگو

چون درد فراق در جهان چیست، بگو

عاجز ز فراق ناشده کیست، بگو؟

گویند مرا که در فراقش مگری

آن کیست که از فراق نگریست، بگو؟

بی جرم درین جهان توان زیست بگو

ناکرده گنه درین جهان کیست بگو

من بد کنم و تو بد دهی پاداشم

پس فرق میان من و تو چیست بگو

آن کیست که بی‌جرم و گنه زیست؟ بگو

بی‌جرم و گناه در جهان کیست؟ بگو

من بد کنم و تو بد مکافات کنی

پس فرق میان من و تو چیست؟ بگو

در عشق تو بی‌تو چون توان زیست؟ بگو

و آرام دلم جز تو دگر کیست؟ بگو

با مات خود این دشمنی از بهر چه خاست؟

جز دوستی تو جرم ما چیست؟ بگو

ای جان جهان! جز تو کسی کیست؟ بگو

بی‌جان و جهان هیچ کسی زیست؟ بگو

من بد کنم و تو بد مکافات دهی

پس فرق میان من و تو چیست؟ بگو

جز شوق مرا از دو جهان چیست؟ بگو

وآن را که نبود عشق چون زیست؟ بگو

معشوق اگر زانک توئی، عاشق کیست؟

وین هر دو اگر تو نیستی، کیست؟ بگو

از عمر عزیز حاصلم چیست بگو

غمخوار مرا در این جهان کیست بگو

نه روز و نه روزگار و نه خان و نه مان

تا چند بدین نوع توان زیست بگو

آن کیست که غیر توست آن کیست بگو

او خود ز کجاست یا خود او چیست بگو

چون غیر ترا نیست حیاتی به یقین

آن کس که بجز تو بود چون زیست بگو

ناکرده گناه در جهان کیست بگو

وان کس که گنه نکرد چون زیست بگو

من بد کنم و تو بد مکافات کنی

پس فرق میان من و تو چیست بگو

ناکرده گناه در جهان کیست بگو

وان کس که گنه نکرد چون زیست بگو