گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۶

 

مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نیر زد

به هیچ چیز مگیرش که هیچ چیز نیرزد

اگر چه عاقل داننده بر زمانه بخندد

به خنده لب افشان به هیچ چیز نیرزد

کلاه مرتبه خویش بین و تنگ مکن دل

[...]

امیرخسرو دهلوی