گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰

 

مرا از نعمت دیدار، دل سیری نمی‌داند

ز روی دوستان، آیینه دلگیری نمی‌داند

به آب چرب و نرمی، تازه‌ام دارد ز بس لطفش

چو نخل شعله، هرگز عشق من پیری نمی‌داند

به عشق دوست، می‌زیبد گرفتن ملک دل‌ها را

[...]

واعظ قزوینی