گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۱

 

بس که گشتم ناتوان، هرگه صفیری می‌کشم

از دل مجروح، پنداری که تیری می‌کشم

چون سبوی می، ندارم قوت برخاستن

دست بر سر، انتظار دستگیری می‌کشم

از خیال روی او شد پیرهن خوشبو مرا

[...]

سلیم تهرانی