گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۰

 

مردم و زخم از دم شمشیر می‌آید هنوز

استخوانم خاک گشت و تیر می‌آید هنوز

از جنونم سال‌ها رفت و دل دیوانه را

بی‌خودی از نالهٔ زنجیر می‌آید هنوز

باده نوشیدم، غمی از خاطرم بیرون نبرد

[...]

سلیم تهرانی