×
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰۷
زانگونه شوی زنده بتقدیر دگر
کز سبزه جوان شد چمن و پیر دگر
آنروز که نطفه بودی ایشخص چه بود
فردا که شوی خاک همان گیر دگر
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶
میکند هر دم به قصدم چرخ تقدیر دگر
میرسد هر لحظه بر دل زین کمان تیر دگر
بر سپاه خاطر من روزگار کینهخواه
میزند هر دم ز بخت تیره شبگیر دگر
میخورم خود زخم هر ساعت ز چین ابرویی
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷
شد دلم شیفته زلف گره گیر دگر
باز دیوانه در افتاد به زنجیر دگر
بر جراحت چه نهی مرهمم آن به که کنی
زخم شمشیر مرا چاره به شمشیر دگر
خوار شد صید دلم پیش تو خوش آنکه نبود
[...]