گنجور

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

نفس از بیم خویت رشته پیچیده را ماند

نگاه از تاب رویت موی آتش دیده را ماند

ز جوش دل هنوزش ریشه در آبست پنداری

به مژگان قطره خون غنچه ناچیده را ماند

ز بس کز لاله و گل حسرت ناز تو می جوشد

[...]

غالب دهلوی