گنجور

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

گویم سخنی گرچه شنیدن نشناسد

صبحی ست شبم را که دمیدن نشناسد

از بند چه بگشاید و از دام چه خیزد؟

ماییم و غزالی که رمیدن نشناسد

گوهر چه شکایت کند از بی سر و پایی

[...]

غالب دهلوی