گنجور

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸

 

هر دیده رخ خوب تو دیدن نتواند

هرکس سر زلف تو کشیدن نتواند

خسرو لب شیرین بگزد همچو شکر،‌ لیک

فرهاد جز از انگشت گزیدن نتواند

خون گشت دلم غنچه صفت از غم هجران

[...]

ناصر بخارایی