گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۲

 

تا دل دیوانه واماند از تپیدن داغ شد

اضطراب این سپند از آرمیدن داغ شد

هیچکس‌چون نقش‌پا از خاک‌راهم برنداشت

این‌گل محرومی از درد نچیدن داغ شد

می دهد سعی طلب عرض سراغ منزلم

[...]

بیدل دهلوی