گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۴

 

در عشق رخت ز من رمیدست دلم

غمهای تو را به جان خریدست دلم

تا دید به بستان جهان سرو روان

صد درد ز بالای تو چیدست دلم

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۵

 

از دست غمت به جان رسیدست دلم

صد جامه جان ز غم دریدست دلم

بس خار ز غم خورده و یک روز گلی

از گلبن وصل تو نچیدست دلم

جهان ملک خاتون