گنجور

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶

 

دلها همه در زلف تو آویخته باد

جانها همه از طبع تو آمیخته باد

هر شور که در جهان برانگیزد چرخ

آن شور ز جعد زلفت انگیخته باد

امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱

 

از کبر چو من طبع تو بگریخته باد

با خلق چو تو خلق من آمیخته باد

دشمنت چو من به گردن آویخته باد

یا همچو من آب روی او ریخته باد

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶

 

با قدر تو آب آسمان ریخته باد

با خاک درت ستاره آمیخته باد

گر کم کند از سر تو یک موی فلک

خورشید ازو به مویی آویخته باد

انوری
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴۱

 

انوار صلاح دین برانگیخته باد

بر دیده و جان عاشقان ریخته باد

هر جان که لطیف گشت و از لطف گذشت

با خاک صلاح دین درآمیخته باد

مولانا
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

با خون جگر خاک دل آمیخته باد

جان من و خاک غم به هم بیخته باد

دل خون مرا بریخت کز تیغ غمت

بر خاک عدم خون دلم ریخته باد

میرداماد