گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۹

 

ساقی از یک جرعه می این بینوا را گرم کرد

سردی از دوران نبیند هر که ما را گرم کرد!

می توان افروخت شمع از سایه بال و پرش

استخوان گرم من ازبس همارا گرم کرد

سبحه را در دست زاهد چون سپند آرام نیست

[...]

صائب تبریزی