گنجور

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۷ - بگفت این و بر دوست بگریست زار

 

همی گفت ای وای بر من کنون

که گفتم من این خسته دل را کنون

عیوقی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۱۴

 

شد راز من و تو ای صنم فاش کنون

افتاد میان خلق و او باش کنون

اکنون که شدند آگه ازین دشمن و دوست

باری نفسی بر آرو خوش باش اکنون

کمال‌الدین اسماعیل