گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹

 

ره بر امید بیشترک می‌توان گرفت

پُر انتقام‌ها ز فلک می‌توان گرفت

گر سخت‌جانی دل ما امتحان کنی

خوش آتشی ز سنگ محک می‌توان گرفت

پرسیدمش ز صید لب خود گزید و گفت

[...]

اسیر شهرستانی