گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۹

 

چه خوش است از جگر سوخته بویی که زند

در فلکها فگند رخنه ز مویی که زند

سر سربازی و یا صاحب حالی باشد

زلف چوگان وش کژباز تو گویی که زند

نیک بخت آنکه کند مست و خرابش گه هوش

[...]

امیرخسرو دهلوی