×
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲
سخن با او به مویی درنگیرد
وفا از هیچ رویی درنگیرد
زبانم موی شد ز آوردن عذر
چه عذر آرم که مویی درنگیرد
غلامش خواستم بودن، دلم گفت
[...]
۶ بیت
