گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست

زخم جانم ز کمان خانه ابروی کسی ست

شب ز غم چون گذرانم من تنها مانده

ای خوش آن کس که شبش تکیه به پهلوی کسی ست

گریه امروز نمی ایستدم، کاندر خواب

[...]

امیرخسرو دهلوی