گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۵

 

شمع من‌ گرم حیا کرد مگر سوی چراغ

می‌توان‌ کرد شنا در عرق روی چراغ

دل اگر جوش طراوت نزند، سوختنی

شعله‌ کافی‌ست همان سرو لب جوی چراغ

سوختیم از هوس اما مژه واری نکشید

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۶

 

نیست پروانهٔ من قابل پهلوی چراغ

حسرت سوختنی می‌کشدم سوی چراغ

سیر این انجمنم وقف گشاد مژه‌ایست

بر نگه ختم نمودند تک و پوی چراغ

یأس بر عافیت احرامی دل می‌خندد

[...]

بیدل دهلوی