گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

لخت دل دور از تو امشب در گلوی غنچه است

بی تو خوناب جگر صاف سبوی غنچه است

حسن مستور از بت بازار دلکش تر بود

آشنایی دلم با گل ز روی غنچه است

خون عشرت بی تو در پیمانه باشد لاله را

[...]

جویای تبریزی